شهر که مجموعهای از کالبد و اجتماع را در بر میگیرد، انسان را در سطحی بسیار وسیع و در بستری از ارتباطات پیچیده، به سویی رهنمون میسازد که علیالقاعده باید در راستای دستیابی او به کمال انسانیت باشد. از سوی دیگر، شهر فقط یک سکونتگاه نیست بلکه «آبادی» است که روح اجتماع را متبلور کرده و از آن هویت میگیرد. لذا شهر هویتی وامدار فرهنگ شهرنشینان خود دارد و همزمان نیز نسلهای بعدی ساکنانش را شهروند میگرداند.
آنچه شهر را میسازد، نه پارکها، خانهها، مغازهها، خیابانها و... که آدمهای آن شهر هستند و آدمها تا به جایی احساس تعلق نداشته باشند، آنجا شهر نمیشود. در شهر عرصه خصوصی، عرصه دولتی و عرصه عمومی وجود دارد. عرصه خصوصی، فضاهای اختصاصی متعلق به افراد است، مانند خانهها. عرصه دولتی، فضاهای متعلق به دولت است، مثل ادارهها. اما عرصه عمومی متعلق به همه است؛ جایی است که در آن حادثهها و رویدادهای پیشبینینشدنی و برنامهریزینشده رخ میدهد و این همان چیزی است که زندگی شهری را میسازد. عرصه عمومی محل سرمایهگذاری اجتماعی است؛ پاتوق.
در واقع شکل مکانها نیست که یادآور آنها و هویتبخش آنهاست، بلکه «شاکله» آنهاست؛ یعنی آنچه در آنها جریان دارد و اتفاق میافتد. وقتی مکانی در شهر دارای شاکله باشد، خاطره میسازد، در ذهن میماند و آنگاه تعلق مکانی ایجاد میشود. در شهرهای ما اینها وجود ندارد پس خاطره ایجاد نمیشود، تعلق به مکان حاصل نمیشود و فرد به «بودنِ جمعی» دست نمییابد. پس مهم نیست که شما «اینجا» باشید یا «آنجا».
یکی دیگر از ابعاد زندگی در شهر، «حیات مدنی» است. این مفهوم ارتباط نزدیکی دارد با مفهوم شهروندی. شهروند کسی است که حقوق فردی و جمعی خود را میشناسد و از آنها دفاع میکند. قانون را میشناسد و به آن عمل کرده و از طریق آن مطالبه میکند. میداند که فرد دیگری هم حضور دارد و دفاع از حقوق او یعنی دفاع از حقوق خودش؛ فردی که در امور شهر مشارکت دارد. برای روشنشدن مفهوم شهروندی پرسشهای بسیاری وجود دارند و همه پرسشهایی که وجود دارند نشاندهنده این واقعیت هستند که ما به ناگزیر از مفهوم «شهرنشینی» فاصله گرفتهایم.
شکلگیری هویت شهری
شکلگیری هویت شهری تحتتأثیر فرهنگ، شکل طبیعی و کالبد مصنوع شهر قرار دارد. هویت شهر، مفهومی است که در فرایند ادراک، سهل و ممتنع است. از دیدگاه روانشناسی محیط و برخی دیدگاههای طراحی شهری، فهم ویژگیهای یک شهر، همان چیزی است که در ذهن ناظر و شهروند تداعی میشود. پس هر آنچه از هویت بفهمد صحیح است اما درک متخصصان، برنامهریزان و دستاندرکاران اجرایی (مدیریت شهری)، دقت نظر و معیارمند بودن، هویت تلقی میشود. تأثیر تفاوت در این دیدگاهها، باعث شده که مشکلات عدیدهای در فرایند شکلگیری کالبد شهرها به وقوع بپیوندد.
اما این واقعیت است که «شهروند خوب، شهری خوب میخواهد» که بتواند زندگی را برایش زیبا کند و در نهایت او را به انسانیت انسان سوق دهد. نحوه رفتار افراد یک جامعه که بهطور قطع در سکونتگاهی خاص ساکن بودهاند، میتواند بهعنوان یک عنصر عینی و متناسب با حوزه رفتاری، ملاکی بر ارزیابی میزان نهادینهشدن نظم اجتماعی مدنظر قرار گیرد. «شهر انسانگرا»، شهر منطبق بر سلیقه آنی و سوداگرانه انسانی امروز نیست. در شهر انسانگرا، شهروند، ارتباطی منطقی در زمین و آسمان مییابد، با محیط پیرامونش عجین میشود، صفات و خصوصیات ملکوتی او شکوفا میشوند و در نهایت میتواند در کنار سایر شهروندان و با بهرهگیری از کالبد شهرش و عناصر متشکل آن، خود را به حدی معقول از کمال برساند. شهر انسانگرا، محل به کمال رسیدن انسان است، آیا امروزه شهرهای ما میتوانند انسانگرا باشند؟
*کارشناس عمران و حوزه شهری